مصلوب
به صلیب صدا مصلوبم ای دوست
تو گمان مبری مغلوبم ای دوست
شرف نفس من اگه شد قفس من
به سکوت تن ندادم حالا میرم بیکفن
وقتی گفتن یه گناه بود مثل دیدن یا شنیدن
معنی آواز هم این بود ته بنبست داد کشیدن
وقتی حتی توی خلوت فکر آزادی قفس بود
گفتنیها رو میگفتیم اگه فرصت یه نفس بود
به گناه صدا با جرم گفتن
اگه روی صلیب ویرون شدم من
شرف نفس من اگه شد قفس من
به سکوت تن ندادم تا نمیرم بی کفن
توی شبهای سکوت فریاد من بود
ته جنگل خواب بیــــداری رود
از غروب هراس تا صبح موعـــود
تیغ خشم خلیل بر قلب نمــــرود
در عذاب تشنگی گم حسرت من بوی گندم
بر دلم داغ شقایق از عذاب تلخ مردم
از کسی که مثل بختک تو شبهام انداخته سایه
یه سوال ساده کردم نفرت من شد گلایه
*************************************
داریوش
سلام وبلاگه قشنگی داری رامین جان
امیدوارم موفق باشی همیشه
سلام. خوبی ؟؟ شعرت خیلی قشنگ بود.. قالب جدیدت هم مبارکه.. من آپ کردم دوست داشتی بیا... موفق باشی..
سلام... خونه ی جدید مبارک... عسکای خیلی قشنگی واسه ی نوشته هات انتخاب کردی مخصوصا این عکس آخری... انتخاب شعرت هم خوبه... براتون آرزوی موفقیت میکنم
یا حق